دوباره دقیقه هارو کند و آهسته میبینم....

ساخت وبلاگ
سلام خدا جونم خوبی ؟

این چند وقته  خیلی باهات درد و دل کردم خیلی دعا کردم ، میدونم خستت کردم ، خیلی کمک خواستم ازت مرسی که کمک کردی و بازم میکنی ×

امروز خیلی دلم گرفته ، خیلی ، خودت داری میبینی دیگه ،

اول از همه دلم از دست خودم پره خیلی پره ، دیدی چقدر از خودم ناراحت بودم ! دیگه بقیه که توقعی نیست

امروز اون بغض قدیمی دوباره شدید امده سراغم نه مثل قدیم یه حال و هوای عجیبی دارم .

احساس گم شدهگی میکنم× واقعاً اینجای زندگی گم شدم. نه اون آدم قدیممم ، نه آدم جدیدو دوست دارم جایی که هستم و دوست ندارم ، خیلی چیزام رو گم کردم همیشه یه راهنما برام میفرستادی خدا جونم الان بدون راهنما بدون کسی ، این راه پر پیچ و خم  ، من تنها ، خسته ، واقعاً امید کمی به انتهای جاده دارم. میترسم از این سیاهی ، میترسم از این همه حیله که دورو برم هست ، میترسم از راه خارجم کنن. میترسم.

کسی که میخواستم باشم آرم نمیزارتم. جنگ درون من ، واقعاً که سخت ترین حریف ادم خودشه ، خیلی سخته باهاش رو در رو شدن میزنت زمین . نابودت میکنه یا نه میتونه نجاتت بده .

خدا جونم یادته اون روزی بهت چی میگفتم ، کاش بود حتی برای یه صححبت ، فقط یک ساعت صحبت کاش بود اون راهنمای من بود همه چیزو کسم بود . سنگ صبورم بود. توی شادی ، لبخندم بود ، توی غم ، اشکام بود.

کاش بود فقط برای صحبت برای درد و دل برای سنگ صبور بودنم ، قدرش رو ندونستم ، رفت، اما خدا جونم بگو بیاد بگو من بدون اون اینم، گم شدم . پیدا نمیشم ، خستم نمیتونم، سر در گمم ، نمیدونم کجا باید برم .

تمام صلح من با من بود ،  پرچم سفیدم بود.

دلم برای اون ادمی که بودم تنگ شده ، اینو نمیخوام باهاش کنار نمیام ، من نیست ، این آدم چیزی نیست که باید من باشم. دلم برای اون حس قدیم تنگ شده، برای اون ارتباط ها برای اون احساس از کیلومتر ها فاصله میفهمیدیم هم و دنبالشم بزار برام بیاد ، بزار من خودم و پیدا کنم حتی برای 10 دقیقه صحبت.

یادته گفتی اینجا همیشه هست، نه همیشه نیست ، فقط بود الان دیگه نیست ، اگه هست کو نیست ، نیستی تو به من قول دادی همیشه باشی، گفتی همیشه هست کوشی پس ؟ من منتظرم کجایی، کجایی ببینی من چه دردی میکشم بی تو... ، کوشی بگو فقط کجایی تو گفتی همیشه هست تو اولین حرفت گفتی پاش واستا خواهش میکنم کوشی ......... :(

نباید زیاد مینوشتم ، جز تو خدا جونم مگه کسی هم میبینی ، مگه اون میبینه ، کاش میدید کاش برام مینوشت ، کاش آرومم میکرد . کاش ....

دوستت دارم خدا.

---------

راستی واقعا عجیب بود اون خواب آخرم ، همیشه از من فرار میکرد دور میشد .سکوت میکرد و میگذشت . اما تو آخری معجزه شد . صدام کرد امد طرفم و به من گفت بیام ، کاش واقعی بود .

-----

توی این نقطه از زندیگم نه مترسک هست و نه گلی من هستم وکلبه و سکوت ، چشم براه ، بیاد با خودش گلا رو بیاره ، مترسک  و بیاره ، کلاغ گفت میره که بیارتش تا زندگی برگرده اونم رفت . کاش باهاش بر گرده احتیاج دارم به کمی زندگی چیزی که توی این سالها نداشتم.

منتظرم کلاغ دسته پر برگرد.

---

هیچ آهنگی نیومد که بنوسیم که حال من و بگه نمیدونم چرا یاد این آهنگ و اون روز که..... افتادم

بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو میشنوی هنوز هوامو داری وهنوز صدامو می شنوی
بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم اگه تموم قصه هام هنوز ترانه سازتم
بذار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی
بذار خیال کنم تو دلتنگی هات غروب که میشه یاد من میفتی
تویی که قصه ی طلوع عشق و گفتی و دوست دارم و نگفتی
بذار خیال کنم منم اون که دلت تنگه براش اونی که وقتی تنهایی پر میشی از خاطره هاش
اونکه هنوز دوسش داری اون که هنوز هم نفسه
بذار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه
دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

با تو رسیده ام به شبی ابدی ...........
ما را در سایت با تو رسیده ام به شبی ابدی ........ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : divonei-ashegh بازدید : 97 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 6:06